کودکی بیتای عزیزم

اواسط بیست و سه ماهگی

   سه ماهي هست كه مي توني خودت سي دي رو توي ويدئو سي دي بذاري و حتي دكمه play كنترل رو هم ميزني فقط تنظيمات تلوزيون رو بايد من انجام بدم.     پريشب براي اولين بار گفتي جيش دارم و بابا بردت دستشويي و جيش كردي كلي تشويقت كرديم و برات ذوق زديم و تو هم خوشحال شدي. گاهی چیزایی می گی که واقعا نمی دونم چیه انگار توی مهد کودک یاد گرفتی و من نمی شناسمشون تا حالا هر چی می گفتی متوجه میشدم ولی الان راستش کمی ناراحت  می شم که گاهی زبونت رو نمی فهمم.    با بابايي خيلي رابطه ات خوب شده ديگه به من نمي چسبي و مدت طولاني ميري پيش بابايي و باهاش بازي مي كني و حرف مي زني. وقتي كوچك تر بودي اصلا اين كارو نمي كردي ول...
11 ارديبهشت 1391
1